تابستان ِمن پر از پاییز است
تابستان ِمن پر از برگهای زرد است
تابستان ِمن سرد است
تابستان ِمن پر از تنهایی پاییزی ست
امٌا در این تابستان پاییزی خبری از شورو حال پاییز نیست
خبر از قهوه ی داغ و دو صندلی خالی و حرفهای قشنگ خبر از گشتن خیابان ها و خش خش زیبای برگهای خشک که پاهای من آنها را مینوازند نیست
خبر از رعد و برق و بارانهای نم نم و بوی خاک نیست
فقط تنهایی پاییزی
تابستان پاییزی، تابستان تنهایی
بدرود تابستونه لعنتی... و شاید درود بر پاییزه مهربونی!
مرض شادی خواهد آورد و آسایش غم
برف سیاه خواهد بود و خرگوش شجاع
شیر از خون خواهد ترسید
زمین نه گیاه خواهد داشت و نه معدن
سنگ ها به خودی خود حرکت خواهند کرد
بهتر است در عشقم تغییری روی دهد.
یادش به خیر وقتی بچه بودیم همیشه برا هم نامه مینوشتیم! یه همسایه داشتیم که واحد روبروییمون بودن.دوتا خواهر بودن آنا و آرمیتا!شبو روزمون با هم بودیم. آرمیتا 10ماه از من کوچیکتر بود و آنا یک سال از خواهرم کوچیکتر بود. من و آرمیتا از آنا و آزی یاد گرفته بودیم تو جا کفشی هامون برا هم نامه بذاریم. همیشه آخر نامه هامونم مینوشتیم این نامه بعد از خونده شدن میترکه مثله نامه های کارگاه گجت،آخه این کارتئن رو اون موقع ها پخش میکرد!
بهترین سالهای عمرمو با آرمیتا گذروندم، تا زمانی که سوم راهنمایی بودم هم ازش خبر داشتم اما الان گمش کردم و خیلی دوس دارم بازم ببینمش!از 5 سالگی تا پنجم دبستان همسایه بودیم!البته از این نگذرم که بی معرفتی از من بود و اون میومد خونمون تا 3 سال بعد از رفتنشونم!
امیدوارم که هر جا هست خوشحال باشه.
وقتی دبیرستان بودم نازی هم زیاد برام نامه مینوشت.اون روز ازم خواست که ببرم که ببینتش اما یادم رفت اما عیب نداره الان متن نامه رو میذارم اینجا تا هم شما ببینید هم خودش!
In the name of God
Congradulation.
Happy new year and have happy, lucky and successful year. I hope you best wishes and I hope all your dreams come true with God.
-God be with you-
Nazanin
Norooz1385
نازی ببین چه قدم غلط غلوط داری!فکرشو کن یه زمانی این شکلی مینوشتی!
تابستان زمستان خواهد بود و بهار پائیز
هوا سنگین خواهد شد و سرب سبک
ماهیان را خواهند دید که در هوا سفر می کنند،
و لال هائی را که صدای بسیار زیبا دارند
آب آتش خواهد شد و آتش آب
بهتر است که گرفتار عشق تازه ای شوم.