je t'aime

Je t'aime toujours quand brille le soleil en ciel, et lorsque le soir est noir. Mais est-ce qu'il pense comme moi?

این نوشته مربوط میشه به31/1/1388،نیمه شب 2 شنبه و البته زیرشم دوباره نوشتم ... شنبه و به عبارتی جمعه شب!که مصادف با روز تولد یه لعنتیه، شما میتونین به غلط غلوطاش بخندین،چون بدون تغییر گذاشتمش اینجا،همون طوری که قبلا نوشته بودمش،اما برا من زیاد خنده دار نیست .اینو یه دفعه برا دوستم مریم خوندمش(دوست دانشگاهی)گفت یه جا شنیدمش، گفتم خنگول خودم نوشتم.حال کرد،مونده بود من و این حرفا ! براتون فارسیش رو این زیر میذارم.لازم به ذکر که این نوشته برا ما که اون موقع تازه ترم 3 بودیم.

همواره دوستت دارم، آن دم که خورشید در آسمان میدرخشد و آن حال که آسمان سیاه است دوستت دارم.اما آیا او نیز این چنین می اندیشد؟

اگه الان بخوام یه کمی درستش کنم(هم از لحاظ گرامری و هم حسی) شاید اینجوری بنویسم بهتر باشه:

Je l'aime toujours lorsque brille le soleil en ciel, et que le soir est tout noir. Je pense à lui, je pansais à lui,mais est-ce qu'il m'aimes?

Maintenant après 2 ans,aucun d'amour!lever du soleil en ciel de ma cœur est impossible!

همواره دوستش دارم، آن دم که خورشید در آسمان میدرخشد و آن حال که آسمان تماما سیاه است.به او فکر میکنم، به او فکر میکردم، اما آیا او مرا دوست دارد؟ اکنون بعد از 2سال،هیچ عشقی!در آسمان دل من طلوع خورشید محال است!