ا قاشق ۲ قاشق؛بدون اینکه فکرکنم فقط قاشقای پر از شکر رو خالی میکنم تو فنجون قهوم.
زل زدم به یه نقطه و دونه دونه خاطات شیرینمون رو ورق میزنم.
یه غلب از اون قهورو می خورم.
انقدر شیرینه که شیرینیش حالمو بد میکنه.
یاد خاطرات شیرینمون می یفتم که مثل این قهوه بود.
انقدر شیرینه که دل و میزنه!خاطرات شیرین اما دوروغین.
به آدمای دورو برم نگاه میکنم.
دلم می خواد فنجونمو پرت کنم سمت دیوار
آدمای مثلا عاشق
فنجونو بلند میکنم که یهو از خواب می پرم
تو کنارمی. تو یه خواب عمیق
می بوسمت
خیلی شیرین
مثل همون قهوه
اره راست میگی.این شیرینی خاطرات هم مثل شکر مصنوعیه.اگه یه خاطره مثل نی شکر که تموم شیرینیش از خودشه شیرین وبد اون وقته که باید ازش شاد بشی.
به هر حال موفق باشییییییییییی خانم فرانسههههههه
عالی نوشتی دختر جون بهت افتخار میکنم
سلام وبت جالبه از پستت خوشم اومد بیا پیشم!